در این قسمت برای شما معنی شعر درس دوم فارسی دوازدهم با عنوان مست و هشیار رو قرار دادیم ! این شعر رو حتما باید با تمامی آرایه هاش خوب خوب خوب یادبگیرید تا بتونید تو امتحانات و پرسش های معلم ها و تست ها ازش بر بیاید ! همچنین از معلما خواهش میکنیم از شعر رو به صورت کامل و جامع ! به بروبَچ درس بدن تا خوب یادبگیرن. خب وقت رو تلف نکنیم و بریم سراغ معنی شعر درس دوم فارسی دوازدهم ، مست و هشیار !
محتسب، مأمور اجرای حکام دین، در راه مستی را دید و یقهٔ پیراهنش را گرفت. مست گفت: ای دوست، این پیراهن است که آن را گرفتهای، افسار نیست.
گریبان و پیراهن: تناسب / است و نیست: تضاد / واج آرایی صامتهای «س و ت»
محتسب گفت: تومست هستی به همین دلیل تلوتلوخوران راه میروی. [مست] گفت: جرم راه رفتن من نیست، راه ناهمواری دارد.
افتان و خیزان: تضاد / هموار نبودن راه: کنایه از نابسامانی اجتماعی. ره، میروی، راه رفتن: تناسب / واج آرایی «ر، ت»
محتسب گفت: باید تو را به خانهٔ قاضی ببرم (تا در مورد تو حکم صادر کند.) [مست] پاسخ داد که: برو و صبح بیا؛ چرا که قاضی نیمهشب بیدار نیست.
بیدار: میتواند ایهام داشته باشد: ۱- مقابل خواب ۲- آن که هشیار نباشد / صبح و شب: تضاد و تناسب / رو و آی: فعل امر برو و بیا = تضاد در افعال
محتسب گفت: خانهٔ حاکم نزدیک است به آنجا برویم. [مست] جواب داد: از کجا معلوم که خود والی الان در میخانه نباشد؟ (مست نباشد!)
سرا: خانه، منزل / والی: حاکم، فرمانروا / را: فک اضافه (سرایِ والی)
شویم: برویم / خَمّار: میفروش / خانهٔ خمار: میخانه / مصرع دوم استفهام تأکیدی است؛ یعنی بله حتماً آنجاست.
محتسب گفت: تا نگهبان را با خبر کنم برو و در مسجد بخواب. [مست] گفت: مسجد جای افراد بدکار نیست.
داروغه: نگهبان / را: حرف اضافه در معنی به. / گوییم: فعل مضارع التزامی
خواب و خوابگاه: اشتقاق
محتسب گفت: پنهانی به من رشوه بده و خود را خلاص کن. گفت: رشوه در دین جایگاهی ندارد.
درهم و دینار: تناسب
محتسب گفت: برای خسارت، لباست را از تنت بیرون میآورم. جواب داد: لباس من پوسیده و نخنما است.
جامه، پود و تار: تناسب / نقشی ز پود و تار نیست: کنایه از نخنما بودن و فرسودگی جامه
محتسب گفت: خبر نداری که کلاه از سرت افتاده است و یا خبر نداری که تعادل خودت را از دست دادهای. [مست] جواب داد: در سر عقل باید باشد؛ کلاه نداشتن عیب و عار نیست.
سر و کلاه: تناسب / مصرع دوم بیت، ضربالمثل است.
محتسب گفت: شراب زیاد نوشیدهای. به همین دلیل مست شدهای. گفت: ای فرد بیهودهگوی، بحث کم و زیاد نوشیدن نیست. نفس عمل مهم است وگرنه حرام، حرام است.
بیهوده گو: صفت فاعلی مرخم (بیهوده گوینده)
محتسب گفت: باید مردم هوشیار، افراد مست را مجازات کنند. [مست] پاسخ داد: یک هشیار نشان بده در این جامعه، کسی هشیار نیست.
مست و هشیار: تضاد / هشیار: تکرار
(دیوان اشعار، پروین اعتصامی)
کارگاه متن پژوهی
۱- سروده زیر را از نظر شیوه گفتوگو، با متن درس مقایسه کنید؛ سپس بنویسید این نوع گفتوگو در اصطلاح ادبی چه نام دارد؟
نخستین بار گفتش کز کجایی؟ بگفت از دار مُلکِ آشنایی
بگفت آن جا به صنعت در چه کوشند؟ بگفت انده خرند و جان فروشند
بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفت از عشق بازان این عجب نیست
بگفت از دل شدی عاشق بدین سان؟ بگفت از دل تو میگویی، من از جان
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟ بگفت آن گه که باشم خفته در خاک
بگفت او آن من شد زو مکن یاد بگفت این، کی کند بیچاره فرهاد؟
چو عاجز گشت خسرو در جوابش نیامد بیش پرسیدن صوابش
به یاران گفت کز خاکی و آبی ندیدم کس بدین حاضر جوابی
(نظامی)
هر دو متن پرسش و پاسخ میان دو نفر است که هر کدام از طرفین تلاش میکنند با استدلال و برهان عقلی و منطقی حریف و رقیب خود را مُجاب کنند و در نهایت او را شکست دهند. در این نوع گفتوگو، طرفین به تهدید، تحقیر و تمسخر یکدیگر میپردازند. این نوع گفتوگو در اصطلاح ادبی «مناظره» نام دارد.
۲- متن درس از نظر شیوه بیان (جِد - طنز) با این سرودهٔ حافظ چه وجه اشتراکی دارد؟
با محتسبم عیب مگویید که او نیز پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
در هر دو سروده طنزی بسیار قوی وجود دارد که مأموران حکومتی را با آن سرزنش میکند و فساد رایج در دستگاه حکومتی را نشان میدهد. شیوهٔ بیان هر دو سروده نیز «طنز» است.
۱- هر یک از مصراعهای زیر، به کدام پدیده اجتماعی زمان شاعر اشاره دارد؟
گفت: « دیناری بده پنهان و خود را وارهان» (رشوهخواری مأموران حکومتی)
گفت: «جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست.» (نابسامانی اوضاع سیاسی - اقتصادی جامعه)
۲- در هریک از بیتهای زیر، بر چه موضوعی تأکید شده است؟
بیت هشتم |
اهمیت عقل و توجه نکردن به ظاهر |
بیت نهم |
بر اصل گناه نه کم و زیاد بودن آن |
۳- دربارهٔ ارتباط موضوعی متن درس با هر یک از بیتهای زیر توضیح دهید.
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
(حافظ)
هر دو متن بر ریاکاری و تزویر عاملان حکومت اشاره دارد. ظاهر خود را موجه و دیندار جلوه میدهند؛ اما در باطن آن کار دیگر میکنند و به خاطر همین امر است که مردم وعظ و اندرز آنها را به هیچ عنوان نمیپذیرند.
گفت مست: «ای محتسب، بگذار و رو از برهنه کی توان بردن گرو؟»
(مولوی)
اینکه مأموران حکومتی با هر بهانهای در تلاش بودند از مردم چیزی بگیرند. مردمی که خود آه در بساط ندارند؛ رشوهخواری، تهدید مردم، تحقیر آنها و گرفتن اموالشان از فسادهای رایج عاملان حکومت بوده است.
نویسنده: احمدرضا مرادی